چهارشنبه، فروردین ۴

جرم دگر اندیشی

در تخصص من نیست که از لحاظ حقوقی در مورد این مسئله بنویسم ولی مبتلا بودن به امری که در این ناکجا آباد جرم من و توست، وادارم می کند که بنویسم. می گویند که خداوند بشر را به اندیشه و اختیار مزین نمود تا بیاندیشد و راه خود را از میان حق و باطل انتخاب کند؛ و دین در این وادی چراغ راه و هدایتگر بشر است. واژؤه ی غریبی است اندیشیدن و خطرناک نیز هم! متشکل شدن برای هر قشری و از جمله دانشجویان حق بدیهی و قانونی است اما همین تشکل ها که به دستور و توصیه ی عالیجنابان پیشین بوجود آمده بودند، پس از آنکه ذره ای انتقاد را چاشنی بیانیه ها و خواسته های خود کردند، در توهمات عالیجنابان کنونی نه تنها دست پرورده ی دشمنی فرضی گشتند که دین و ملیت شان نیز زیر سوال رفت؛ شدیدترین فشارها، سلب امتیاز نشریات دانشجویی، پلمپ دفاتر و تشکلها همه و همه تاوان این است که این قشر همسان با عالیجنابان، در معیت و به پیروی از ایشان نمی اندیشند. گفتیم آزادی، گفتند لیبرال؛ گفتیم عدالت اجتماعی؛ گفتند کمونیست؛ گفتیم جامعه ی مدنی، گفتند مزدور بیگانه؛ گفتیم اعتدال، گفتند استحاله؛ گفتیم عقلانیت، گفتند دگر اندیش!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر